این رمان محبوب رو به شما تقدیم میکنم تا با عشق مرینت شاهدختی که خودشو به جای شوالیه جا زده و آدرین شاهزاده ی سختگیری که به شوالیه شک داره ، قلب تون گرم بشه
همکاری witch و S.K ببینیم چی میشه 😁
از زبون آدرین :
مرد با نوک شمشیرش شکاف و خراش بزرگی روی بازوم انداخت، نمیخواستم فریاد بزنم اما زانو های خیانت کارم باعث شدن زمین بخورم و فریاد زدم،تقلا کردم و امیدوار بودم کسی توی این بخش باشم
دوباره روی پاهام بلند شدم و شروع به شمشیر بازی کردم، شمشیر ها میرقصیدن و سالنِ خلوت رو توی صدای خودشون غرق میکردن، انگار ضیافتی مخصوص خودشون برگذار کرده بودن، اصلا چرا این راهرو خالیه؟